حقوق اسلام و رهنمود های اسلام در باب حقوق بشر

بسم رب الشهدا و الصدیقین

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

ابوالفضل ساعدیبا خاطره ای از حاج احمد متوسلیان شروع میکنیم.

بسیجی چشم دوخته بود به سمتی که حاجی میومد
اونقدر خسته بود که چشم هاش رو با چوب کبریت باز نگه داشته بود
حاجی که از اون دور لبخند میزد،بهش گفت:خسته نباشی،خداقوت…
بسیجی گفت:خیلی ممنون.ایشالا فردا با یه خواب ناز تلافی میکنم.
حاجی دستش رو گرفت و از خاکریز کشیدش بالا؛بعد با انگشت یه جایِ دوری سمت غرب رو نشون داد و گفت:
‘هر وقت پرچمت رو بردی و اونجا کوبیدی،میتونی بری بخوابی’!!
بسیجی سرش رو برگردوند و خیره،نگاهش رو نگاه کرد و پرسید:کجا؟؟
حاج احمد گفت:اونجا؛تو اُفق…
بله افق.ما چقدر به افق فکر کردیم.چقدر برای اُفقی که حاج احمد میدید تلاش کردیم.اصلا این ها همه به کنار.ما چقدر برای شناختن خود احمد متوسلیان ها وقت گذاشتیم.
و در آن وقت های نصف و نیمه چقدر جدی بودیم؟
جنگ فرهنگی با هیچ کس شوخی ندارد.هر وقت موشک فرهنگی ات خاموش شد شک نکن هم موشک هایت را میزنند هم خودت را
جالبه در فیلم هایمان اکثرا رزمنده ها و شهدا رو آدم های بیخیال جلوه میدن..یه آدمی نشون میدن که بی تفاوت بوده نسبت به اطرافیانش
این تفکر خودش تخریب کنندس
که اگر این طور بود شک نکنیم همان روز های ابتدایی کل مملکت به باد میرفت…
شاید شخصیت های شهدا در فیلم ها بی تفاوت نشان داده شده تا شخصیت ما در جنگ فرهنگی بی تفاوت باشد
یاد آن بیسیم چی کانال کمیل به خیر که در آخرین لحظات با حاج همت گفت سلام مارا به امام برسان و بگو تا اخرین لحظه جنگیدیم و بعد صدایش برای همیشه قطع شد
راضی ایم صدایمان را برای شهدا قطع کنیم؟؟
راضی ایم حرف زدنمان را فقط برای لحظاتی برای شهدا بذاریم؟
منی که پیام آخر بیسیمچی کانال کمیل را شنیدم به والله مسئولیتم تغییر کرده.
او برای امامش همه چیزش را داد
تیر خلاصی به جمجمه اش زدند.سال ها زیر خاک ماند
ما راضی ایم به خاطر اماممان چه بدهیم؟؟!! خیلی فاصله گرفتیم
قطعا شرایط حاکم بر جامعه نیز در اثر ولنگاری ماست
خلاصه چه بگوییم
این است حال ما
این است عملکرد ما
به امید بهتر شدن حالمان
و کلام آخر اللهم ارزقنا شفاعه الحسین یوم الورود.

امیرالمؤمنین در سخنرانی ابتدای حکومتش فرمود : 


من به کسی مسئولیت در حکومت میدهم که هرچه اختیاراتش بیشتر میشود تواضع او در برابر مردم بخصوص فقرا بیشتر باشد


"من اکنون وارد حکومت شده ام ، اگر مرا دیدید که وقتی از حکومت خارج شدم امکانات و زندگی غیر متعارفی نسبت به امروزم داشتم بدانید خیانت کرده ام "امام علی (ع)

در شخصیت و اعمال حضرت علی اگر شبانه روز بحث و گفت و گو کنیم کم است

ایشان دانشمند عالم بر تمام هستی و دارای آنچنان علمی هستند که دور از تمام خطاها و اشتباهات هستند...

آنچه از فضائل اخلاقی علی (ع) نمیدانیم

به او خبر دادند؛ فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید، گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من که چیزی ندیده ام...!

وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: "مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید." اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد.


اولین کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد”.

بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست...

 سعد ابن ابی وقاص،مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، و نه حتی علیه او سخن گفت.

 طلحه و‌ زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند. علی به آن ها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند، علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید. با این وجود آن ها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.

روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت: “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند، یاران گفتند شروع کنیم، او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”، تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.

بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت: “کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته تو را افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود.

در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.

هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود، مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت، گفت من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.


وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد، نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن، از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.

فردی نابینا را دید که گدایی می کند. گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است، گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده؟ مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد...

 علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهم و خرافات...

علی (ع) را چقدر در زندگیمان دیدیم...

                          امام‌علی